10

شش صبح با یک چشم باز و یک چشم بسته،خوابالو با لبخندی پهن از شیشه ی اتوبوس دروازه قرآن را میدیدم،آهنگ شماعی زاده در ذهنم پلی شد!!!!

خدا میداند چندسال پیش در کدام مراسم عروسی شنیده بودمش! وهمچنان محو یادآوری این اهنگ در این موقعیتم!!

 

+سر راه کنار برین دوماد میخواد نار بزنه/سیب سرخ انار سرخ به دومن یار بزنه

++رد دادگانیم :)))

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها