تلگراف خانه



3

هیچ وقت خشمم نمودِ بیرونی نداشته است اما گاه تصور میکنم وقتی فوت شد، از او دورم و برای مراسمِ خاکسپاری هرگز حاضر نخواهم شد!

همین تصور کمی از خشمم کم میکند!

+لحظه هایی که تصورِ نبودنش را میکنم از خودم متنفر میشوم!

چقدر یک نفر باید به تو آسیب برساند تا نبودنش برایت عافیت باشد.


5

خسته تر از آنم که "از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را" به فعل برسانم!درعوض مانند کوآلایی به تخت چسبیده ام و "اعوذ بالنوم من کل احزان" را به فعل میرسانم!

 

+هفته دیگر امتحانات ترم تابستان شروع میشود و این یعنی بازگشت به خانه،نمیخواهم بروم،نمیخواهم شنیده های این روزها رو به چشم ببینم!


4

من از دعوا و فریاد به شدت متنفرم و میترسم،یکی از دلایلِ عدم صمیمیتِ ما زود از کوره در رفتن اوست.

چند روز پیش کولاکی به پا کرده بود و من محتاطانه توی آشپزخانه کمکش میکردم که گفت"وقتی من با بچه ها دعوا میکنم،لازم نیست تو به خودت بگیری و از من فاصله بگیری"

اگر فضای گفتگو داشتم حتما جواب میدادم که من فقط با شنیدن صدای بلند تپش قلب میگیرم،که دعوا برای من یادآور آن سال های لعنتیست.


8

ژن خوب نه پول و سهمیه است نه روابطژن خوب داشتنِ مادری قویست.بنظرم انقدر که مادر تاثیرگذار هست توی شکل گیری شخصیت فرزند،پدر نیست!

 

اخ اگر ماه بانوی من قوی و با تدبیر بود وضعیت من این نبود.

 

+خواهرها من رو سرزنش میکنند بابت این حجم از درگیر شدن برای مشکلات خونه و ماه بانوپیوند عاطفی محکمی که دارم باعث میشه تا دنیا دنیاست نگران ماه بانو باشم.

 


7

نمیدونم چرا خدا این اشرف مخلوقات رو با یسری باگ آفریده :|

بدترین باگ هم همین هویت و وجود داشتن مدام تا لحظه ی مرگ هست!

چی میشد که یک مود "هیچ کس/هیچ کجا" داشتیم که درمواقع کارد به استخون رسیدن فعالش میکردیم!

فکر کن یک وقتایی بجای این شخصیت و این شرایط به "هیچ کس و هیچ کجا" تغییر حالت میدادی :) یجورایی توی خلا ریکاوری میشدی تا برگردی به این دار فانی.


10

شش صبح با یک چشم باز و یک چشم بسته،خوابالو با لبخندی پهن از شیشه ی اتوبوس دروازه قرآن را میدیدم،آهنگ شماعی زاده در ذهنم پلی شد!!!!

خدا میداند چندسال پیش در کدام مراسم عروسی شنیده بودمش! وهمچنان محو یادآوری این اهنگ در این موقعیتم!!

 

+سر راه کنار برین دوماد میخواد نار بزنه/سیب سرخ انار سرخ به دومن یار بزنه

++رد دادگانیم :)))

 


9

یکی از تخصص های من فرار کردن است.

صورت مسئله همیشه پابرجاست اما من از حل کردنش طفره میروم.

خوشحال هستم که امشب از خانه "ف" میروم!

رابطه من با "ف" یکی از لاینحل ترین رابطه هاست،بارها قدم پیش گذاشته ام اما از جانب "ف" حرکتی نشده.

بالاخره همه اعضای خانواده نباید باهم ایاغ و صمیمی باشند پس رها کرده ام این رابطه را.

 

+از خانه فرار کرده ام به اینجا.از اینجا فرار میکنم به خانه!!!

کجا قرار میگیرم؟!

 

 


12

یکی از مزخرفترین ویژگی های من دست نکشیدن از ادم هاست!

ادم های گذشته برای من نگذشتند!

شاید تظاهر به تمام شدن یک ادم کنم اما در ناخوداگاه لعنتی و خواب هایم همچنان هستند!

 

+اشرف مخلوقات چیه وقتی نمیتونیم شیفت دلیت کنیم خاطراتمون رو.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها